English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7502 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
image speard U گسترش تصویر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
force tabs U نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
crops U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crop U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
cropped U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
images U سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
tweening U محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
picture U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
videoed U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
video U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobat U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
images U تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
flickered U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickers U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization U جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression U روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
auto U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
autos U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing U تصویر خطی تصویر مدادی
tracings U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracing U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
background U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
image dissector tube U لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
images U نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
raster scan U ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
image formation U تولید تصویر تصویر
developments U گسترش
promotion U گسترش
development U گسترش
promotions U گسترش
extensions U گسترش
line of deployment U خط گسترش
dispersal U گسترش
propagation U گسترش
develops U گسترش
develop U گسترش
expanse U گسترش
expanses U گسترش
deployment U گسترش
extension U گسترش
spreads U گسترش
deploy U گسترش
expansion U گسترش
deploying U گسترش
spread U گسترش
deploys U گسترش
sign extension U گسترش علامت
spreads U گسترش یافتن
deployed U گسترش یافته
deployment diagram U طرح گسترش
flank development U گسترش جناحی
to grow [into] U گسترش دادن [به]
to develop [into] U گسترش دادن [به]
vertical expansion U گسترش عمودی
deploying U گسترش یافتن
job enlargement U گسترش شغلی
deploys U گسترش یافتن
outspread U گسترش یافتن
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
expansion U گسترش توسعه
develops U گسترش وضعیت
develops U گسترش دادن
expansion U گسترش انبساط
wide-angle U عدسی گسترش
wide angle U عدسی گسترش
abroad U گسترش یافته
expansible U گسترش پذیر
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
spread U گسترش یافتن
deployment U تفرقه گسترش
develop U گسترش دادن
prompt deployment U گسترش مناسب
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
prompt deployment U گسترش فوری
credit expansion U گسترش اعتبار
deployment diagram U دیاگرام گسترش
path of expansion U مسیر گسترش
bank expansion U گسترش بانکی
generation U افرینش گسترش
expansion path U مسیر گسترش
accruing U گسترش یافتن
generations U افرینش گسترش
to unfold U گسترش دادن
eco development U بوم گسترش
disposition U ارایشات گسترش
deploy U گسترش یافتن
accrues U گسترش یافتن
extensibility U گسترش پذیری
circumfuse U گسترش یافتن
accrue U گسترش یافتن
widening of capital U گسترش سرمایه
widening of market U گسترش بازار
development plan U طرح گسترش
develop U گسترش وضعیت
dispersion U تفرقه گسترش یکان
growth company U شرکت در حال گسترش
bank development U گسترش شبکه بانکی
spaces U گسترش دادن متن
space U گسترش دادن متن
expanding industry U صنعت در حال گسترش
redeployment U گسترش مجدد دادن
flare angle U زاویه گسترش یا گشادگی
generated U گسترش یافتن افریدن
generating U گسترش یافتن افریدن
generates U گسترش یافتن افریدن
elater U خاصیت انبساط و گسترش
relocation U تجدید گسترش دادن
generate U گسترش یافتن افریدن
to spread [across] [over] U گسترش یافتن [سرتاسر]
redeployment U تجدید گسترش کردن
automatic volume expansion U گسترش خودکار صدا
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
expansion U توسعه گسترش دادن کشیدن
spreads U بسط وتوسعه یافتن گسترش
extensible U آنچه قابل گسترش است
open ranks U گسترش باز درسواره نظام
battery groung pattern U طرح گسترش توپهای اتشبار
spread U بسط وتوسعه یافتن گسترش
To extend the scope of ones activities . U میدان عملیات خودرا گسترش دادن
deployed U مستقر گسترش یافته در روی زمین
scanned U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scan U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
extend U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding grounds U محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extending U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground U محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extends U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
basic plus U نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
problem child U فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
disposition U صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
remedial maintenance U باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
metastasize U گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
EEMS U در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
monroe doctrine U سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
scalable software U برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol U گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
proliferation U سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
diamond formation U ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
metastasis U هجوم مرض گسترش میکرب مرض
ikons U تصویر
vignettes U تصویر
illustration U تصویر
imagery U تصویر
icon U تصویر
skewing U تصویر کج
vignette U تصویر
gratings U در تصویر
icons U تصویر
grating U در تصویر
image line U خط تصویر
skews U تصویر کج
scenography U تصویر
picture U تصویر
pictured U تصویر
pictures U تصویر
delineation U تصویر
illustrations U تصویر
images U تصویر
likenesses U تصویر
likeness U تصویر
afterimage U رد تصویر
portraits U تصویر
portrait U تصویر
image U تصویر
shape U تصویر
portrayals U تصویر
shapes U تصویر
skew U تصویر کج
projection U تصویر
projections U تصویر
portrayal U تصویر
picturing U تصویر
pan american union U سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
image frequency U فرکانس تصویر
image impedance U امپدانس تصویر
aspect ratio U نسبت تصویر
Recent search history Forum search
1اموزش بستن قطعات دستگاه تاتو با تصویر
1گسترش کالبدی شهر
0سال ابداع سیتم تصویر لامبرت و هدف ازان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com